برای دیدن پستهای قبلی ریحانه کوچولو می تونید به آدرس
زیر مراجعه کنید:
reyhan1390.blogfa.com
ریحانه عسلی پیشاپیش شب یلدات مبارک
بچه ها خبر خبر شب یلدا شده باز *** ننه سرما دوباره برمیگرده از سفر *** بابا امشب خریده آجیل و یه هندونه *** مامان مهربونم فال حافظ میخونه *** ننه جون کنار من میشینه قصه میگه *** همه با هم دور هم میره تا سال دیگه ...
نویسنده :
مامان
14:29
29 ماهگی
دلبندم 29 ماهگیت مبارک این روزها اینقدر کارها بانمک انجام میدی که خودم می مونم تازگیها یه مداد دستت می گیری روی دیوار رو خط خطی می کنی بعد فوری می گی مامان بابا آخه ناز گلم این خطها کجاش شبیه مامان و باباست خدا رحم کرده دیوار تا نصفه سنگه یعنی معلوم نبود چی سر این دیوار بیچاره می اومد از وقتی مامان بهت تذکر داده کار بدی روی دیوار بکشی دیگه این کار رو نمی کنی دیروز وقتی از سر کار برگشتم دیدم با لبخند مثل همیشه به استقبالم اومدی بعد رفتی جعبه دستمال کاغذی رو برداشتی شروع کردی به تمیز کردن خطهای که روی دیوار کشیدی وقتی فهمیدی به این راحتی تمیز نمی شه کمی غر زدی از من خواستی کاری بکنم زودتر تمیز ...
نویسنده :
مامان
11:12
این روزها
سلام دوستان خوفید ما اومدیم این روزها حسابی احساس بزرگی می کنی وای از وقتی لوازم آرایش مامانی رو ببینی اول حسابی کرم میزنی بعد روژ رو حسابی به لب و صورت می زنی هرچی بهت میگم دخترم برای شما بد آخه شمیایی مریض میشی گوش نمی دی دوست داری همه چیز رو تجربه کنی وقتی غذا می خوای بخوری حتما غیر از زیرانداز باید روی پاهات دستمال کاغذی بزاری تا مبادا لباسهات کثیف بشه مامانی قربونت بره اینقدر تمیزی .وای از وقتی که خونه نامرتب باشه بابایی رو بلند می کنی روفرشی رو مرتب می کنی حسابی باید روفرشی صاف باشه اگه صاف نباشه حسابی غر می زنی بعد شروع به مرتب کردن می کنی وای وقتی این رفتارهات رو می بینم چنان به وجد میام که قا...
نویسنده :
مامان
14:12
مشغله های مامانی
این روزها مامانی بد جوری کارهاش قاطیه از همه مهمتر انتخاب موضوع پایان نامه که خودش یه پروژ بزرگ بود حالا هم نوشتن پروپوزال که تمام وقت مامانی رو می گیره پنج شنبه گذشته سر کلاس، آذر همکلاسیم گفت من کوزتم گفتم چرا گفت کارهام خیلی زیاده دانشگاه، کار منزل ،کار بیرون منم بدون لحظه ای درنگ گفتم آذر جون پس من بیچاره کوزت رو رد کردم چون غیر از مواری که ذکر کردی من یه دختر ناز کوچولو هم دارم . گاهی اوقات دلم به حال خودم میسوزه حسرت یه بازار رفتن به دلم مونده از زمانی که میام منزل یه سره باید کار کنم تا زمانی که میخام بخوابم ای داد بیداد چقدر غر زدم با تمام مشغله ای که دارم وجود تو دختر نازم بهترین هدیه خداوندی ست ...
نویسنده :
مامان
10:02
28 ماهگیت مبارک
مروارید مامانی 28 ماهگیت مبارک واقعا چقدر زود لحظات یکی پس از دیگری عبور می کنند انگار همین الان بود به دنیا اومدی و خوشبختی مامانی و بابایی رو کامل کردی توی حرف زدن برعکس راه رفتنت حوصله به خرج دادی گاهی وقتها نگرانت می شدم اما باز خودمو دلداری می دادم و می گفتم همین که مامان و بابا میگه یعنی نشانه سلامتی شه خوشبختانه این ماه کلی کلمه گفتی با هر کلمه مامانی کلی به وجد میاد از یکی از اقوام شنیدم تخم کبوتر برای زبون باز کردن خوبه بابایی رفت برات با کلی زحمت پیدا کرد منم چند بار برات درست کردم خدایش تاثیر خوب داشت عاشق پیامهای بازرگانی هستی چنان محو تماشای اون می...
نویسنده :
مامان
10:54